نفهم!
همه چیزمان، همه کسمان، دار و ندارمان تویی!
و من این را میدانم ولی نمیفهمم!
فرق است بین دانستن و فهمیدن!
یک وقت است شما علم به موضوعی داری، مثلا میدانی فلان دارو را مصرف کنی معتاد میشوی، ولی این کار را میکنی!
اینجاست که میگویند میدانست ولی نمیفهمید، یقین نداشت!
من هم همینم...
بسیار بسیار دیده ام، اصلا همه دیده اند که گاهی مشکلات چطور حل میشوند
نگرانی که فلان اتفاق نیفتد، دلت شور می زند، ناراحت میشوی، تمرکزت را از دست میدهی، ناامید میشوی
ولی لحظات آخر چنان ورق عوض میشود که انگار نه انگار....
خوشحال میشوی، ذوق میکنی ...
ولی!
باید ناراحت شوی، باید متاسف باشی ...
چون!
اعتماد نکردی و نداشتی به خدایت، توکل نکردی و نداشتی به معبودت
بیخود ذکر زبانمان ان شاء ا... است،
این کلمه قداست دارد، بزگتر از فهم ماست، نباید به این راحتی خرج شود....
به دوستت میگویی ما کسی را نداشتیم پیگیر کارمان شود
کسی را نداشتیم به فکرمان باشد
این همه استعداد را اگر کسی داشت ...
شاگرد اول ارشد شده ایم، کلی رزومه پژوهشی داریم
نه از این رزومه های صد تا یک قران! کار کرده ایم، زحمت کشیده ایم، بیخوابی کشیده ایم ...
ولی به خودم میگویم کمی صبر ....! روزی از جایی می رسد که فکرش را نمیکنی!
- ۹۴/۰۶/۱۷